اندوه تـــو شــــد وارد کاشـــــانه ام امشب
مهمــــان عزیز آمده در خانــه ام امشب
صد شکر خدا را که نشسته است بشادی
گنـج غمـــــت اندر دل ویرانـه ام امشب
من از نــــگه شــــــمــــع رخـت دیده ندوزم
تا پــاک بســـوزد پـر پروانـــــه ام امشب
بگشـــا لــب افسونگرت ای شــوخ پریچهر
تا شیخ بداند ز چه افسانــه ام امشب
ترســـــــم که ســــــر کــوی ترا سیل بگیرد
ای بیخـبر از گریـــه مستانـه ام امشب
یک جرعـــــه ی آن مســت کند هر دو جهانرا
چیزیکه لبت ریخت به پیمانه ام امشب
شاید که شکارم شـــود آن مرغ بهشـــتی
گاهی شـکن دام گهی دانه ام امشب
تا بر ســـــــر مـــن بگـــــذرد آن یار قدیمـی
خاک قـــــدم محـرم و بیگانــه ام امشب
امیـــــــد که بر خیـــل غمـــش دست بیابد
آه ســــحر و طاقـت مـــردانه ام امشب
از من بگریـــزیــد که می خـورده ام امـــروز
با مـن منشــینید که دیوانـه ام امشب
بی حاصـلم از عــــمر گرانمایه فروغی
گر جــان نــرود در پی جانانه ام امشب
از : فروغی بسطامی
میرزا عباس فرزند آقا موسی بسطامی فرزند حسنعلیبیگ بسطامی، معروف به میرزا عباس بسطامی با تخلص فروغی، در سال ۱۲۱۳هجری قمری، حین سفر خانوادهاش به عتبات عالیات، در کربلا زاده شد. بعد از فوت پدر به ایران آمد و نزد عموی خود دوستعلیخان به مازندران رفت. دوستعلیخان معیرالممالک، خزانهدار فتحعلی شاه قاجار بود.
او پس از مدتی به تهران آمد. او در نوجوانی در زمان فتحعلی شاه، مدتی را در شهر بسطام به سر برد؛ وزهمانروی به بسطامی منتسب گشت. او چندی را نیز در شهر کرمان، در خدمت حسنعلی میرزا شجاعالسلطنه گذراند که در همان دوران، بنا به درخواست شجاعالسلطنه، تخلص خود را به نام فرزند او «فروغالدوله»، فروغی نهاد. فروغی بسطامی تا پیش از آن در شعرهایش، تخلص مسکین را بهکارمیبرد. وی با قاآنی شیرازی معاشر و مصاحب بوده است.
او شاعری بود که در شعرهایش پادشاهان نخستین قاجار را میستود. بیشترین و برجستهترین شعرهایش در قالب غزل است. وی از جرگهٔ شاعران صوفیمنش بود.
هرچند گفته میشود که فروغی بسطامی، حدود بیستهزار بیت شعر داشتهاست، اما آنچه از او برجا ماندهاست و در زمان خود او هم به صورت پیوست دیوان قاآنی به چاپ رسید، چیزی در حدود پنجهزار بیت است.
فروغی بسطامی پس از یک سال کسالت شدید در روز ۲۵ محرم ۱۲۷۴ قمری در تهران درگذشت.