ما کجائیم ؟

تو کجا و ما کجا ...

ما کجائیم ؟

تو کجا و ما کجا ...

مشخصات بلاگ

سلامی به لطافت تمام اشعارسروده و در سینه نهفته و به گرمی دل شما.
زیباست که انسان برای بیان احساسات از هنر بهره برد و من شعر را برگزیدم.
در دل را شنیدن تا انتها، خود هنریست والاتر.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم

تا به کوی تو نهادیم صنم روی نیاز
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زده ایم


در خور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
به تولای تو بر هر دو جهان پازده ایم

همه شب از طرب گریه مینا من و جام
خنده بر گردش این گنبد مینا زده ایم

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم

نشوی غافل از اندیشه شیدائی ما
گرچه زنجیر به پای دل شیدا زده ایم

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم

تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان
پای بر فرق جهان از سر دار آمده ایم

تا به دامان تو ما دست تولا زده ایم
بتولای تو بر هر دو جهان پازده ایم

جای دیوانه چو در شهر ندانند هما
من و دل چند گهی خیمه به صحرا زده ایم



از : همای شیرازی

 جلال‌الدین همایی در ۱۳ دی ۱۲۷۸ شمسی در اصفهان و محله قدیمی پاقلعه (از محلات جنوب شرقی قدیم اصفهان) متولد شد. پدر جلال‌الدین همایی، میرزاابوالقاسم محمدنصیر فرزند همای شیرازی بود. نخستین معلمان همایی پدر و مادرش بودند. وی مقدمات فارسی و عربی را نزد پدر و عموی خود آموخت.
او نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضی‌دان و مورّخ معاصر است. همایی قرآن را از حفظ داشت و در شعر تخلصش «سنا» بود.
وی به مدرسه حقایق در محله مشیر یخچال و سپس به مدرسه قدسیه در محله درب امام اصفهان راه می‌یابد و مقدمات ریاضیات و علوم صرف و نحو عربی را یاد می‌گیرد. سپس به اقامتی بیست ساله در نیم‌ور (نیم‌آورد) در جهت طلبگی در حضور افرادی چون آقا شیخ علی یزدی، آقا سیدمحمدکاظم کرونی اصفهانی و آقا سیدمهدی درچه‌ای، دست می‌زند و به فقیهی صاحب اجازه بدل می‌شود و به مدت ۱۲ سال به تدریس درس فقه در دوره‌های لیسانس و فوق لیسانس دانشکده حقوق دانشگاه تهران می‌پردازد. 
چندی بعد همایی به برای تدریس فلسفه و ادبیات به تبریز می‌رود و همزمان کتاب تاریخ ادبیات خود را می‌نویسد. در سال ۱۳۱۰ به تهران منتقل شد و به تدریس در دبیرستان‌های دارالفنون و شرف پرداخت. 
در سال ۱۳۱۹ به تدریس در کلاس ششم ادبی که زیر نظر دانش‌سرای عالی آن وقت بوده و مختص شاگردان اوّل و دوم دانش‌سرای مقدماتی کل کشور می‌شده، منصوب می‌شود و پس آنگاه راهی دانشگاه تهران می‌گردد و ۱۲ سال به تدریس درس فقه در دانشکده حقوق می‌پردازد و سپس به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل و به تدریس صنایع ادبی در هر سه دورهٔ لیسانس، فوق‌لیسانس و دکتری مشغول می‌شود. در سال ۱۳۴۵ درخواست بازنشستگی می‌کند و با وجود موافقت با آن کار تدریس در دانشگاه همچنان ادامه می‌یابد. از جمله شاگردان برجسته‌ای که در محضر استاد همایی پرورش یافته‌اند می‌توان به: محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد معین، قدمعلی سرامی، محمد خوانساری و جمال رضایی اشاره کرد .
در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ در تهران دار فانی را وداع گفت و در تخت فولاد اصفهان و در تکیه لسان الأرض به خاک سپرده شد .
  • سید حسین حدادی